من و پسرم سینا

تو چراغ طور سینا تو هزار بحر و مینا ....... بجز از تو جان مَبینا تو چنین شکر چرایی

من و پسرم سینا

تو چراغ طور سینا تو هزار بحر و مینا ....... بجز از تو جان مَبینا تو چنین شکر چرایی

در نُه ماه و نیمه‌گی

 

 پیک نیک خانوادگی/ در حال فضولی در وسایل آرایش مامان 

 

فکر کنم ده روزی میشه که دندون درآوردی. بالاخره به این بخش هم رسیدیم. این روزها یه فضول به تمام معنا هستی و فقط باید از گوشه کنار و سوراخ سنبه های خونه بیرونت بیاریم. یه بار که یه راه باریکه پشت تخت ری را پیدا کرده بودی و کلی توی اتاقش گشتم تا پیدات کنم! جالب این که اونجا گیر کرده بودی و من فقط صداتو می شنیدم که تلاش میکردی جلوتر بری. ری را در اتاقش رو روی تو می بنده که نری خرابکاری و من بهش گفتم یه روزی انشاالله بزرگ می شی و حسابش رو می رسی...   جالب این که اولین جایی هم که سرتو میندازی پایین و میری اتاق خواهریه!

مقابل آیینه وایسادنت محشره. وقتی خودت رو جلوی آیینه قدی می بینی اونقده خوشحالی میکنی و هیجان نشون میدی که حد نداره. حتی خودت رو توی آیینه می بوسی و واقعا دیدنیه. بهت میگم انشاالله همیشه از دیدن خودت این همه خوشحال باشی عزیزکم. 

 

خونه از دستت دیگه تقریبا داره میشه شبیه مسجد. همه چی دور تا دور هال چیده شده و چیز مهمی در دسترس نیست. یکی از میزها رو که کلا عمود گذاشتیم گوشه هال.  جدیدا هم میری سراغ کشوها و خالی کردن اونا یه تفریح جانانه است واست.
            زندگی...

نظرات 3 + ارسال نظر
عطیه پنج‌شنبه 27 شهریور 1393 ساعت 01:08 http://a-26.blogfa.com

آش دندون براش درست نمی کنی :)) چه خوردنی شده :*

یه آشی درست کردیم خونه آقایی. توی همین مایه ها...

خروس بی محل چهارشنبه 26 شهریور 1393 ساعت 11:30

چند وقتی غش کرده بودی مجددا بهوش اومدی .چه خبرا...!!!

گاو کدخدا سیم اینترنت رو جویده بود .اینترنت نداشتم.بی خبرتون بودیم.

به به جناب موسی. چقدر عالی.هر وقت جناب موسی رو میبینیم امیدوار میشیم به زندگی

خوشحالم خروس جان. آره این فینقیلی پر از زندگیه.

ساناز(خاطرات ما تا امروز) یکشنبه 16 شهریور 1393 ساعت 16:12

سلام.به سلامتی اقا سینا هم دندوناش دراومد.

سلام. آره بالاخره. سلامت باشید.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.