علاقه ی پسری به پفیلا واقعا عجیبه. نشون به اون نشون همین که از کنار یه سوپرمارکت رد میشیم یا توی یه مرکز خرید هستیم، صاف میره و یه پفیلا برمیداره. اصلا وقتی میرسیم به سوپر مارکت اتوماتیک وایمیسه و پفیلای خودش رو برمیداره. این برای من هم خوبه. چون لااقل باهاش سرگرم میشه و دیگه خیلی بهونه چیز دیگه ای رو نمیگیره.
*
شبها وقتی که خوابش میاد بهش میگم «سینا بریم لالا. دیگه بای بای کن.» وقتی که واقعا قصد خوابیدن داشته باشه با خوشحالی پا میشه و دستاشو تکون میده و بای بای میکنه با ری را و بابایی و میریم لالا. اون مواقع ذوق و شوق خاصی برای خوابیدن داره. کلی خوشحالیشو نشون میده و البته بین ده دقیقه تا نیم ساعت گاهی خوابوندنش طول میکشه. وقت هایی هم هست که دست از پا درازتر دوباره برمیگردیم توی هال و به نوبت بعدی میرسه.
*
توی پارک هم علاقه ش به تاب تاب از بقیه وسایل بازی بیشتر هست و وقتی سوار میشه پیاده کردنش کار چندان راحتی نیست.
پارک ساعی
این دومین عیدی هست که کنار مایی و سال رو با وجود تو نو می کنیم.
کنجکاو، لجباز و زبل به تمام معنا ...
تفرش، سیزده به در
هنوز در حرف زدن تنبل و در حد دو سه کلمه بابا و الله و البته زمزمه های نامفهوم. بله رو با تکون دادن سر تفهمیم میکنی به ما و با همین زبون بی زبونی به تمام اهدافت میرسی.
در دو کلمه شیرین و خوردنی...