پسرکمون شیطون، خرابکار، بازیگوش، بی پروا، کنجکاو، شیرین، جیغ جیغو، بدقلق..................تر شده. و البته جیگرتر.
امروز دقیقا یک سال و هشت ماهگیش تموم میشه و واقعا سر کردن با بچه ای که نه زبونش رو می فهمی نه اون میخواد بفهمه خیلی سخته. الان تنها کلمات و جملاتی که میگه آجی ، کفش، بابا، مامان، چی شده و آب بده هست والسلام. حالا حالاها هم بعید میدونم خیال حرف زدن داشته باشه مگه اینکه یهو به حرف بیفته.
ماجراهای زیادی این مدت که نبودم پیش اومده خیلی ها بامزه خیلی ها ترسناک و همه رقم خلاصه.
باید تعریف کنم و انشاالله به فرصت ... عکس هم باید بذارم و همه اینها کار رو سخت میکنه. این روزها مثل همیشه واقعا شلوغم و کار و بار و تلاش برای زندگی همچنان ادامه داره. امیدوارم پاییز کمی سرم خلوت تر بشه. باش تا صبح دولتم بدمد خخخخخخخه...
امیدوارم همیشه سالم و شاد باشه.
ممنون.