سینای ما هفت ماهگی رو هم پشت سر گذاشت. چند روزی هست داره تلاش میکنه خودش بشینه و گاهی هم موفق میشه. باید مدام حواسمون بهش باشه وگرنه سر از جاهایی در میاره که دیدنیه.
شکار لحظه های فضولی سینا خان
این چند روز کمی تا قسمتی مریض هم شده و دماغش کیپه و سرفه میکنه. هیچ کلمه ی خاصی رو هنوز ادا نمیکنه و ما همچنان منتظریم که دندون دربیاره و یا حرفی بزنه. غذاش هم بهتر شده و خیلی معمولی استقبال میکنه از دستپخت مامان.
فکر کنم اولین حرفی که به زبون بیاره اینه که موبایل میخواد شایدم تبلت:)) خدا به خیر بگذرونه با این نسل
سلام.ای جانم چه بانمک شده.خدا رو شکر موهاشم دراومد.
تو عکس دوم قشنگ کنجکاویش معلومه
آره موهاش دراومد. بچهم یه رنگ و رو گرفت.
چقد بانمک شده سینای بابا! عزیز مامان! داداش ری را! ( گفتم دل همه رو به دست بیارم ) ماشالا بزرگ شده خدا حفظش کنه براتون!
ممنون عزیزم.
چقدر خوب.

کم کم داره خجالتش میریزه.خدمتتون میرسه.
وای گفتی گل گفتی
من نمیدونم چرا این بچه اینقد علاقه به موبایل و تی وی و کامپیوتر دارن
ماشالا بهش
خدایا میشنوی حرفهای مرا ، درک میکنی احساسات این قلب زخم خورده مرا ؟!
چرا سکوت ؟ چگونه باید بشنوم پاسخت را در جواب این دل صبور ؟!