من و پسرم سینا

تو چراغ طور سینا تو هزار بحر و مینا ....... بجز از تو جان مَبینا تو چنین شکر چرایی

من و پسرم سینا

تو چراغ طور سینا تو هزار بحر و مینا ....... بجز از تو جان مَبینا تو چنین شکر چرایی

دشمن خواب

امروز چهارمین روزی میشه که به طور مستقل و حرفه ای چهار دست و پا می ری و حسابی توی خونه جولان میدی. کلمات اخه و جیزه به کرات استفاده میشه برات و ...
امان از خوابت که داره روز به روز کمتر و سبک تر میشه. تمام برنامه هام به هم میخوره با کم خوابیت و یاد ری را می افتم که پدر ما رو سر خوابیدن در می آورد. اون هنوز هم با خواب دشمنه و به این راحتی ها تسلیمش نمیشه. به گمونم تو هم چیزی در همین مایه ها باشی سینا خان!

بعد از هفت ماهگی

سینای ما هفت ماهگی رو هم پشت سر گذاشت. چند روزی هست داره تلاش میکنه خودش بشینه و گاهی هم موفق میشه. باید مدام حواسمون بهش باشه وگرنه سر از جاهایی در میاره که دیدنیه.

عاشق کامپیوتر و این خرت و پرتاست. یادمه اولین باری که اجازه دادم بره سر لب تابم به قدری ذوق میکرد که باور نمیکردی یه بچه ی هفت ماهه ست. گاهی اوقات هم به تلویزیون علاقه نشون میده. واکنشش به موسیقی تقریبا مثل ری را زیاده و فکر میکنم این خاصیت ها همه مختص بیشتر این بچه های دوره زمونه باشه. فقط اینا رو می نویسم که بدونیم پسرکمون چه کارا میکرده.    

 

 

 

 

 

 

 شکار لحظه های فضولی سینا خان

این چند روز کمی تا قسمتی مریض هم شده و دماغش کیپه و سرفه میکنه. هیچ کلمه ی خاصی رو هنوز ادا نمیکنه و ما همچنان منتظریم که دندون دربیاره و یا حرفی بزنه. غذاش هم بهتر شده و خیلی معمولی استقبال میکنه از دستپخت مامان.