باور نمی کنم یک ماه و نیم گذشته. قبلِ همه چیز، تموم شدن دورهی وحشتناک بارداری

و بعد به دنیا اومدن تو که حالا جزء اساسی زندگی ما شدی.
دارم سعی میکنم برای جلوگیری از افسردگی بعد زایمان کمی به کارهای خودم برسم. برای همین یه هفته ای هست که یه جدول درست کردم و (با برنامه) خیلی کوچولو کوچولو دارم به مشغلههای خودم می رسم. کمی زبان دوره میکنم، مطالعه دارم و روی یکی از پروژه های شخصیم کار میکنم. البته گاهی هم پیاده رویهای کوتاه مدت ولی دلچسب دارم. تجربهی اولین بچه بهم فهموند که نباید خودم رو ول کنم. کمی تا قسمتی هم رژیم گرفتم تا شیش هفت کیلوی اضافه رو آب کنم. با تنبلیای که اواخر بارداری دچارش شدم وزنم خیلی بالا رفت و الان فقط منتظر روزی هستم که بتونم دوباره شلوارهای جینام رو پام کنم. خدایا کمکم کن. آمین.
صورت خودت رو هم زخمی کردی بابام جان!
قربون اون اخمت بشم من فسقل.
واقعا عکسای بهتر از این نداشتم. هیشکی از پسرکم عکس درست و حسابی نمیگیره. موبایل خودم هم که بدون شارژر مونده و اینا رو با موبایل قدیمیم گرفتم.
لیــــــــــلا :) :*
چه ذوق کردم، چه بیخبر بودم. مبارکه مبارکه باشه قدمهای کوچولوش به زندگیتون.
اخمشو بووووس :**
مرسی راوی جان. آره خیلی ها بیخبر بودن!
خوشم میاد هوای خودتو داری اااا / آفرین... مامانای آگاه که افسردگی نمی گیرن...کلاه مامان بافته ؟
امیدوارم آگاه باشم!
آره خودم بافتم. اواخر بارداری و بیکاری و بی عاری...
سلام.چقدر فسقل شیرین عسل شده.
ناخن هاش هم بگیر وقتی خوابه تا خودشو زخمی نکنه.وقتی شیر خورد چند بار بندازش بالا تا سقف.یا توپ والیبالش کنید با بابایی بندازیدش بالا پایین تا خوب اروق بزنه دلدرد نگیره.ماست هم از بیرون لازم نیست بگیرید دیگه.فسقل شیر خورد خودش ماست بالا میاره میتونید ازش استفاده کنید.پرچرب و مقوی..
بدم نیست یه لبنیاتی بزنیم ها؟ فکر خوبیه!!!