بالاخره چرخش زمانه جوری گشت که این یکی بچهی ما هم بچهی تهرون نشد و شد بچهی شمرون!!!
نمیدونم تقسیم اراضی توی این شهر درندشت چه طوریه و اصلا با عقل جور در نمیاد ولی خب از اونجایی که سینا توی یکی از بیمارستانهای شمرون به دنیا اومد محل تولدش شد شمیرانات، شهر تجریش!!!
ری را که بچهی بابلسر شد، اینم از گل پسر. به هر شکل هر دوتاش خوبه. اون یکی که شهر ساحلی و توریستیه، این یکی هم بالاشهر تهرون! پدر و مادر هم که دارغوزآباد! اینم از تنوع در زندگی نیمچه مدرن امروزی!
***
سینای مامان کم کم داره جون میگیره و دوست داشتنی تر میشه. دوست دارم زودتری بشه هشت نه ماهش و حسابی خوردنی بشه. پسرکم هنوز خوابش تنظیم نشده و روی خوابش نمیشه زیاد حساب کرد. این یکی دو شب هم تقریبا با دادن عرق نعنا به خوردش کمی تا قسمتی ساکتش کردیم باید ببینم چه طور پیش میره.
جالب این که خیلی حساسیتهایی که ری را به محیط داشت سینا هم داره نشون میده. منم تا تهش رو خوندم ولی بعید میدونم به پای خواهرش برسه. امیدوارم که این طور هم نشه.
آقا سینای بالاشهری مدرن تویه چشم به زدن هشت ونه ماهه میشه و...
نگران سربازیش هم نباشید.پیشنهاد میکنم همین حالا براش زن بگیرید تا اون موقع بخاطر تاهل یا معافش میکنند.یا حداقل راه نزدیگ میافته.تازه یارانه اش کمک خرج سربازیش و همسر وفرزندانش میشه تازه پس انداز هم میتونه کنه.
فقط زودتر دست و بالش رو بند کنید تا یدر نشده
ای داد بیداد، کمک!
حالا تجریش و اطراف هم جزء تهروونه.فرقی نمیکنه.درستش این بود موسی تو مصر به دنیا میومد تا بر طبق آرزوی مامانش هم باشه.
حالا هر چی میگذره کوپول تر میشه.نه؟گاو کدخدا میگه خدمت سربازیش رو میخوای چیکار کنی.خدا کنه راه نزدیک بیفته هر روز بتونه مرخصی بگیره بیاد و بره.
خوب شد گفتی. به سربازیش فکر نکرده بودم!
میگن بچه های همسایه زود بزرگ میشن...برای مما که چیم به هم زدنی بود اومدیم دیدیم آقا سینا یه ماهه شدن ...شما هم منتظر بزرگ شدنش نباش چون ائن موقع هم دلت وقتایی و میخواد که بچه دندون نداشت
به قول دوستتون که میگفت : فقط نگاهش کن و لذت ببر