امروز پانزده روزگیت تموم میشه. دیروز تازه نافت افتاد و شب هم خیلی لجبازی کردی تا بخوابی. تا میذاشتمت روی تخت بیدار میشدی و جار و جنجال راه مینداختی. امروز تنهایی بردمت حموم. وان ری را رو پر از آب کردم و حسابی توش شنا کردی. اونقدر حس خوبی داشتی که دلم میخواست ساعتها نگه ت میداشتم ولی خب نمی شد.
این روزها با تو زندگی یه جور دیگه ای شده. مزهی تو توی این روزها پیچیده و حتی وقتی که خوابی انگار دنبال یه چیزی میگردم.
سینای عزیزم ممنون از بودنت کنار ما.
سلام
مبارک باشه هم تولدش هم وبلاگش.امیدوارم خاطرات خوبی رو براش درج کنید.
ممنون یک دنیا.
سلام.خیلی عالیه.اینجا هم سرسبز خواهد شد
ماشاا... آقا سینا :)
هم قدمش مبارک، هم وبلاگش مبارک
انشاا... زیر سایه پدر و مادر و در کنار خواهرجونش پله های ترقی رو بدو بدو بره بالا
ممنون مهیار جان. سلامت باشید.